اصطلاحات و مفاهيم مهم موسيقي

18 شهریور 1402
0

آژير:
اصطلاحي است به زبان فرانسه كه ايتاليها آن را Arpeggio مي‌گويند. اين كلمه را از ريشه «Arpa».
«Arpe » ( ايتاليايي) به معني Harp ( كه در ادبيات فارسي آنرا « چنگ» گفته‌اند) گرفته شده‌است. هارپ سازي است كه برحسب شكل و طرح ساختماني خود صداهاي همزمان را نه مي‌توان به آساني اجرا كند.( در واقع اجراي پيش سه صدا در آن امكان‌پذير نسيت) و نه در صورت اجرا تأثيري زيبا خواهد گذاشت. در حاليكه پي‌در‌پي نواختن صداهاي همزمان( و غالباً خوش‌آيند با

يكديگر) تأثير بسيار زيبايي ايجاد خواهد كرد. واژة « آژير» را مي‌توان با اندكي اغماض« به روش هارپ» ترجمه كرد. بديهي است كه برخي سازها مي‌توانند روش اجرا‌سازي ديگر را – تااندازه‌ايي- تقليد كنند در اين صورت اگر مثلاً از پيانو يا هر ساز ديگر اجراي نت‌هاي آكورد با روشي« به تقليد از اجراهاي هارپ» ( يعني اجراي نت‌ها يكي پس از ديگري) خواسته شود اين خواسته‌ها را اساساً با اصطلاح« آژير» تفهيم مي‌كنند.


اركستراسيون (Orchestration)
واژه‌سازبندي
انتقالي سازه‌ها- (Transposing Instruments)
برخي از ساز‌هاي بادي( يا كم و بيش همه آنها) داراي چنان ساختماني هستند كه اجراي قطعه‌هاسس با نشانه‌هاي تغييردهندة بسيار برايشان بي‌اندازه دشوار يا اساساً غيرممكن است. چنان كه آهنگسازان در قرون گذشته مجبور مي‌شدند براي اين سازها و سهم اجرايي آنها در يك همنوازي به توناليته‌هاي ساده‌تر، يعني آنها كه نشانه‌هاي تغييردهندة اندك‌تري دارند، توسل جويند. اين محدوده البته كار آهنگ‌سازان را دشوار مي ساخت، بطوريكه كارگاه‌ها و كارخانه‌هاي توليد ساز

به اين فكر افتادند كه با ساختن سازهايي چند از يك گونه به اندازه‌هاي مختلف و سطوح زير و بمي متفاوت زمينه‌اي آماده‌كنند تا آهگسازان بتوانند در هر توتاليتة دلخواه بخش‌هاي مربوط به اين سازها را نويسند. به اين ترتيب سازهاي انتقالي بوجود آمد. براي درك بهتر اين مسئله يكي از سازهاي انتقالي مثلاً كلارينت را بررسي مي‌كنيم:


بر اثر تجربه گذشتگان اين نتيجه بدست آمدكه از ساز جديد دو گونة مختلف ساخته شود:
1) سازي با آن مقياس كه هرگاه به اجراي گام يا توتاليتة« دو بزرگ» مي‌پردازند در نتيجة بم/ تر بودن آن شنونده آن گام يا توتاليته را يك پرده بم‌تر يعني« سي-بمل» خواهد شنيد. ساز مزبور با اين مشخصه البته توتاليته‌هاي بمل‌‌دار را آسانتز از ديزادارها اجرا خواهد كرد. اين كلارينت را« كلارينت سي‌-بمل) ناميدند.


2) كلارينت ديگري كه صداي طبيعي آن ( يعني « دو» ) يك پرده و نيم‌بم‌تر از«دو»ي دياپازون يا پيانو بود. يعني هرگاه نوازنده ساز برروي آن به اجراي توتاليته« دو بزرگ» مي‌پرداخت صداي« لابزرگ» از آن شنيده مي‌شد. روشن است كه ساز مزبور توتاليته‌اهي ديزدار را بهتر و آسانتر از توتاليته‌هاي با بمل زياد مي‌توانست اجرا كند. اين ساز را« كلارينت لا» ناميدند. نكته ديگر اينكه هرگاه يكي از كلارينت‌هاي بالا، يا هر دو، نقشي در همنوازي داشتند، آهنگساز مي‌بايست اختلاف سطح زيرو بمي اين يا آن كلارينت را در نظر بگيرد و نت اجرايي آنها را انتقالي بنويسد، زيرا مثلاً براي كلارينت« سي-بمل»، كه نسبت به دياپازون اساساً يك پرده بم‌تر است، مي‌بايست بخشي كلارينت به

سازهاي غيرانتقالي يك پرده ريزتر نوشته شود(اگر قطعه موسيقي، مثلاً در توتاليتة‌ « ر» است بخش كلارينت بايستي در « مي» نوشته شود) و بخش كلارينت« لا» در يك آهنگ موسيقي يك پرده و نيم زيرتر نوشته شود( اگر قطعه در توتاليتة « سل» است، بخش كلارينت« لا» در توتاليتة « سي-بمل» نوشته مي‌شود).

آخرین مقاله ها
نظرات
شعار ما این است بهترین ها را برای شما میخواهیم